در تکاپوی اعلام عاشقی و
در هیاهوی نیرنگ و کاهلی و
در لا بلای سودای درد و بی درد
مردی از قبیله ی نور
با قلبی چون بلور
و اکنده از امید
به مقصد عشق عزم حادثه می کند
او علمدار سرنوشت و سفیر بهشت است
او برای بودن و شدن به قربانگاه عشق می رود
او برای زدودن گرد و غبار خدعه و ریا
پرچم سرخ عشق را بر افراشته و تمام خویش و خویشتن را
به خاکریز عبودیت رهسپار است
او حیات با کرامت را
جاودانگی بندگی را
به هیهات می نوازد.
او رد حقارت ذلت را با سیوف به مهمانی می نشیند.
او میراث مظلومیت روز و شرمندگی شب در روزگار حضور نور است.
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع)
موضوع مطلب :